۱۳۹۱ اسفند ۴, جمعه

حرفه: آینده‌نگری – معرفی کتاب فیزیک آینده

امپراتوری‌های آینده، امپراتوری‌های ذهن خواهند بود.
وینستن چرچیل
دیروز مصادف بود، با صد و چهارمین سال پا گرفتن یکی از عجیب‌ترین مشاغل دنیا: آینده‌نگری!
در بیست فوریه سال ۱۹۰۹، فیلیپو توماسو مارینتی که یک شاعر ایتالیایی علاقه‌مند به فناوری بود، در صفحه اول روزنامه فیگارو مقاله‌ای در مورد آینده‌نگری با عنوان «پایه‌گذاری و بیانیه آینده‌نگری» منتشر کرد.

فیلیپو توماسو مارینتی

این بیانیه در آن واحد، هم جنبه‌ای توأم با آنارشیسم داشت و هم الهام‌آفرین بود. مارینتی از عصر جدیدی در این مقاله خبر می‌داد که در آن فناوری و توسعه حمل و نقل، طلیعه‌دار آینده‌ای نامشخص همراه با نوآوری و تغییرات اجتماعی جدایی‌افکنانه هستند.
مارینتی یکی از حامیان دیکتاتور وقت ایتالیا -بنیتو موسولینی- بود و در مقاله‌اش جنگ را ستود و آن را تنها شیوه پاک‌کننده زمین قلمداد کرد.
آن مقاله با همه حاشیه‌هایش، آغازی شد بر حرفه آینده‌نگری، حرفه‌ای که از آن هم در اتاق‌های فکر واشنگتن استقبال می‌شود و هم در «سیلیکون ولی».
شاید باورتان نشود، اما اگر به LinkedIn  بروید، می‌بینید که بیش از ۴۳۰۰ نفر با افتخار در پروفایل خود، آینده‌نگری را به عنوان بخشی از کار کنونی یا آینده خود معرفی می‌کنند. در توییتر هم بیشتر از ۳۲۰۰ نفر هم خود را آینده‌نگر می‌دانند.

LinkedIn

از آینده‌نگرها در همه جا استقبال می‌شود، در اینتل، در گوگل یا در مایکروسافت. آنها مشاورین مدیران در زمینه آی‌تی، تبلیغات و بازاریابی هستند.
بیش از نیمی از آینده‌نگرهای حرفه‌ای، مشاورین رسانه‌های اجتماعی هستند و به طور همزمان در زمینه «مدیریت تغییرات» هم خدمت می‌کنند.
برای اینکه تبدیل به یک آینده‌نگر شوید،‌ نیازی نیست که تحصیلات رسمی خاصی داشته باشید، چرا که تنها ۴ درصد آینده‌نگرها، به صورت رسمی تحصیلاتی در این زمینه دارند. در واقع آینده برای آینده‌نگرها آنقدر ملموس و شفاف و عینی است که نیازی به آموختن چیزی در این زمینه ندارند.
یکی از معروف‌ترین آینده‌نگرهای آمریکایی را احتمالا می‌شناسید: آلوین تافلر. او در دهه ۱۹۷۰، کتابی با عنوان سقوط جامعه فراصنعتی نوشت، چیزی که بعدا جامعه اطلاعاتی خوانده شد. کتاب حاوی رهنمودهایی برای کسانی بود که می‌خواستند خود را با سرریز اطلاعات و انقلاب دیجیتالتطابق بدهند، دو مفهومی که هر دو توسط تافلر پایه‌گذاری شد.
البته ما همان طور که آینده‌بین‌های موفقی مثل تافلر داریم، آینده‌بین‌ها هم داریم که کاملا ناموفق هستند، مثلا «کن اولسن»، در سال ۱۹۷۷ نوشته بود: «هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی بخواهد در خانه‌اش یک کامپوتر داشته باشد.» آینده کاملا خلاف این را ثابت کرد.
شاید مشهورترین آینده‌نگر کنونی، ری کورزویل باشد، چندی پیش او به استخدام گوگل درآمد، او پشبینی کرده است که در سال ۲۰۴۵ نزدیکی انسان و فناوری تا به آنجا پیش خواهد رفت که منجر به ادغام و یکی شدن انسان و فناوری شود، چنین دنیای یک میلیارد بار هوشمندتر از دنیای کنونی خواهد بود!

ری کورزویل

ژول ورن در سال ۱۸۶۳، بلندپروازانه‌ترین پروژه خود را آغاز کرد. او داستانی پیشگویانه به نام پاریس در سده بیستم نوشت و در آن از تمام توان استعداد عظیم خود برای پیشبینی کردن سده پیش رو استفاده کرد. بدبختانه دست‌نوشته او در غبار زمان ناپدید شد، تا آنکه نوشته او از سر اتفاق در صندوقچه‌ای پیدا شد که تقریبا در ۱۳۰ سال گذشته قفل مانده بود. این کتاب در سال ۱۹۹۴ چاپ شد و پرفروش شد.

ژول ورن

در سال ۱۸۶۳، هنوز پادشاهان و امپراتورها فرومانرویایی می‌کردند و کشاورزان فقیر به کار طاقت‌فرسا در کشتزارها می‌پرداختند. آمریکا درگیر جنگ داخلی خانمان‌سوزی بود که تقریبا کشور را دوپاره کرده بود و توان بخار شروع به زیر و رو کردن دنیا کرده بود.
اما ژول ورن پیشبینی کرده بود که پاریس در سال ۱۹۶۰، دارای آسمان‌خراش‌های شیشه‌ای، تهویه مطبوع، تلویزیون، آسانسورها، قطارهای پرسرعت، خودروهای بنزین‌سوز، ماشین‌های فاکس و حتی چیزی شبیه به اینترنت خواهد بود.

پاریس

ژول ورن، پیش از این کتاب، در سال ۱۹۶۵، کتاب از زمین به ماه را نوشته بود، که در آن با ذکر جزئیاتی سفر انسان به ماه را که عملا صد سال بعد در سال ۱۹۶۹ عملی شد، پیشبینی کرده بود. او با دقت اندازه کپسول فضایی را تنها در حد چند درصد، مکان پایگاه پرتاب را در فلوریدا که تنها کمی دروتر از محل پرتاب وقاعی یعنی کیپ کاناورال بود را حدس زده بود. چیزهای دیگری مانند تعداد فضانوردان، مدت‌زمان سفر، بی‌وزنی و فرود پایانی در اقیانوس هم درست بود. تنها اشتباه او سوخت باروت موشک بود، ولی باید در نظر داشت که موشک‌های با سوخت مایع تا ۷۰ سال بعد از زمان نوشته شدن کتاب، ‌اختراع نشده بودند.

داستان سفر به ماه ژول ورن

اما آیا چنین پیشبینی‌ها یکسره ناشی از توان تخیلی ژول ورن بودند؟ نه! او پیوسته به سراغ دانشمندان می‌رفت و از آنها در مورد دوراندیشی‌هایشان برای آینده سؤال می‌کرد. او بایگانی بزرگی از خلاصه‌نویسی دستاوردهای بزرگ علمی زمان خودش گرد آورده بود.
لئوناردو داوینچی هم یکی از آینده‌نگرهای مشهور بود، در اواخر دده ۱۴۰۰ او نمودارهای زیبا و دقیقی از ماشین‌های پرنده می‌کشید، طرح‌هایی از چتر نجات، هلیکوپتر، گلایدر و حتی هواپیما! تنها چیزی که او کم داشت یک موتور بود، چیزی که تا ۴۰۰ سال بعد اختراع نشد.
در مقابل این آینده‌نگرها ما اشخاصی با دیدگاه‌های کاملا اشتباه را هم داشتیم، مثلا در سال ۱۸۹۹، چارلز اچ دیول، یکی از مقامات اداره ثبت اختراعات آمریکا گفته بود که «هر چیز را که بتوان اختراع کرد، قبلا اختراع شده است.»
در سال ۱۹۲۷ هم هنری ام وارنز یکی از بنیان‌گذاران شرکت وارنر در دوران فیلم‌های صامت گفته بود «کی دلش می‌خواد هنرپیشه‌ها حرف بزنن؟»
تامس واتسن -رئیس هیئت مدیره IBM- در سال ۱۹۴۳ گفته بود «فکر می‌کنم بازار جهانی ظرفیت پنج کامپیوتر را داشته باشد.»
در سال ۱۹۰۳، درست یک هفته پیش از پرواز موفق براردان رایت، نشریه تایمز نوشته بود که ماشین‌های پرنده جز هدر دادن وقت، چیزی نیستند.
در سال ۱۹۲۰، همین نشریه به دانشمند موشکی پیشگام -رابرت گودارد- تاخته بود و کار او را احمقانه دانسته بود، چون تصور می‌کرد نمی‌شود موشک‌ها را در خلأ به حرکت درآورد.  ۴۹ سال بعد زمانی فرود فضانوردان آپولو ۱۱، این نشریه محترمانه عقب‌نشینی کرد و پوزش خواست!

رابرت گودارد

یکی از ارزشمندترین کتاب‌هایی که خوشبختانه به زبان فارسی هم ترجمه شده است و می‌تواند فهم خوبی از آینده در عرصه‌های مختلف از کامپیوتر، هوش مصنوعی و پزشکی تا نانوتکنولوژی، انرژی و سفرهای فضایی و حتی کل بشریت به دست بدهد، کتاب فیزیک آینده است.

کتاب فیزیک آینده

این کتاب را میچیو کاکو نوشته است و رامین رامبد آن را ترجمه کرده است.
ناشر کتاب انتشارات مازیار است، این کتاب ۴۸۰ صفحه دارد و قیمت‌اش ۱۴ هزار تومان است.
خرید آنلاین کتاب:
فروشگاه آدینه
سایت جیحون

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر